عشق من و تو
دلنوشته های یک ذهن صورتی
 
 
جمعه 15 مهر 1390برچسب:, :: 12:48 ::  نويسنده : بهارك
دوستی با بعضی آدم ها مثل نوشيدن چای کيسه‌ايست. هول هولکی و دم دستی. اين دوستی‌ها برای رفع تکليف خوبند. اما خستگی‌ات را رفع نمی‌کنند. اين چای خوردن‌ها دل آدم را باز نمی‌کند. خاطره نمی‌شود. فقط از سر اجبار می‌خوريشان که چای خورده باشی به بعدش هم فکر نمی‌کنی.
دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است. پر از رنگ و بو. اين دوستی‌ها جان می‌دهد برای مهمان‌بازی برای تعريف کردن لطيفه‌های خنده‌دار. برای فرستادن اس ام اس‌های صد تا يک غاز. برای خاطره‌های دمِ دستی. اولش هم حس خوبی به تو می‌دهند. اين چای زود دم خارجی را می‌ريزی در فنجان بزرگ. می‌نشينی با شکلات فندقی می‌خوری و فکر می‌کنی خوشحال‌ترين آدم روی زمينی. فقط نمی‌دانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعد از يکی دو ساعت می‌شود رنگ قير. يک مايع سياه و بد بو که چنان به ديواره فنجان رنگ می‌دهد که انگار در آن مرکب چين ريخته بودی نه چای.
 
 
دوستی با بعضی آدم‌ها مثل نوشيدن چای سرگل لاهيجان است. بايد نرم دم بکشد. بايد انتظارش را بکشی. بايد برای عطر و رنگش منتظر بمانی. بايد صبر کنی. آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی. بايد آن را بريزی در يک استکان کوچک کمر باريک. خوب نگاهش کنی. عطر ملايمش را احساس کنی و آهسته، جرعه جرعه بنوشی‌اش و زندگی کنی.


دو شنبه 4 مهر 1390برچسب:, :: 14:54 ::  نويسنده : بهارك
لمسِ تن تو
شهوت است و گناه
حتی اگر خدا عقدمان را ببندد....
داغیِ لبت ، جهنم من است
...حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند
هم آغوشی با تو ، هم خوابگیِ چرک آلودی ست
حتی اگر خانه ی خدا خوابگاهمان باشد.....
فرزندمان، حرام نطفه ترین کودک زمین است
حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس
خاتون من!
حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم ،
یک بوسه
ـ یک نگاه حتی ـ حرامم باد !
اگر تو عاشق من نباشی ..

( احــــمد شـــامــلو )


جمعه 1 مهر 1390برچسب:, :: 19:41 ::  نويسنده : بهارك
خانه‌ات سرد است؟
خورشیدی در پاکت می‌گذارم و برایت پست می‌کنم
ستاره‌ی کوچکی در کلمه‌ای بگذار و به آسمانم روانه کن
بسیار تاریکم ...



جمعه 1 مهر 1390برچسب:, :: 13:49 ::  نويسنده : بهارك

یک روز تو را می بوسم ! فوقش خدا مرا می برد جهنم ! فوقش می شوم ابلیس ! آن وقت تو هم به خاطر اینکه یک ابلیس تو را بوسیده . جهنمی می شوی ! جهنم که آمدی . من آنجا پیدایت می کنم و از لج خدا  هر روز می بوسمت ! وای خدا ! چه صفایی پیدا می کند جهنم ...!

یک روز می بوسمت ! پنهان کردن هم ندارد . مثل خنده های تو نیست که مخفی شان می کنی . یا مثل خواب دیشب من که نباید تعبیر شود . مثل نجابت چشمان تو وقتی که توی سیاهی چشمان من عریان می شوند . عریانی اش پوشاندنی نیست . پنهان نمی شود.

یک روز می بوسمت ! یکی از همین روز ها که می خندانمت . یکی از همین خنده های تو را ناتمام می کنم....

می بوسمت و بعد تو احتمالا" سرخ می شوی و من که همیشه پیش تو سرخم...

یک روز می بوسمت ! یک روز که باران می آید . یک روز که چترمان دو نفره شد . یک روز که همه جا حسابی خیس است . یک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ است آرام تر از هرچه تصورش را می کنی آهسته . می بوسمت...

یک روز می بوسمت ! هرچه پیش آید خوش آید ! حوصله حساب و کتاب کردن را هم ندارم . دلم ترسیده که مبادا از فردا گیر عشق من نباشی .

یک روز می بوسمت ! یکی از همین روزها . و تو احتمالا" سرخ می شوی و من که پیش تو همیشه سرخم...

 یک روز می بوسمت . می خندم و می بوسمت . می گریم و می بوسمت .



صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ


خدایا اینجوری نگام نکن... بخند...
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق من و تو و آدرس soorati.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. با تشکر بهارک





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 53
بازدید کل : 13989
تعداد مطالب : 4
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1


Alternative content